پس چی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و شهید گلدوی ، شهید فهمیده زمان است...

سردار جاهد فرموده بودید :

به زودی از مقام این شهید (گلدوی) به عنوان یک شهید ملی مانند شهید فهمیده تجلیل به عمل می آید و یکی از روزهای سال به یاد این شهید نامگذاری می شود؟؟؟؟

شیعیان او خواهد آمد

ولادت حضرت مهدي صاحب الزمان ( ع )
ادامه نوشته

حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع) در چهارم ماه شعبان سال بیست و ششم هجری در مدینه به دنیا آمد.
ادامه نوشته

پاسداران، مظهر آزادگی

ای پاسداران حریم عشق! مگر می­توان بی نام و یاد شما در فرهنگ لغات این سرزمین، به مفهوم آزادی و رهایی رسید؟! آتشفشان غیرتتان، چراغ و روشنایی مرزهایی است که جز گام­های آشنایتان، بیگانه ای را به خود نخواهد دیدکه نقطه اشتراک شما با حسین، آزادگی است. " شهادت، معبری است که از مسیر تو آغاز می­شود، با تو همراه است و به تو می­رسد. بیهوده نیست نقش پلنگ لباس تو، آن هنگام که روحی رشید را چون تو دربرمی­گیرد؛ زیرا رشادت، برازنده شهادت است و رساندن پرچم قیام حسین به انقلاب مهدی(عج)، رسالتی است که شایستگی شما بر دوشتان نهاده است. طلوع سپیده نامتان در موسم میلاد فرزند علی(ع) چه زیباست! " مبارک باد روز پاسدار؛ روز آنان که با پروانه حضورشان به دور شمع وطن، غیرتی حسینی را از کربلا تا قلّه­های دماوند به دوش می­کشند.

سوم شعبان

پس از گذشت مدتي از ولا‌دت حضرت امام حسن مجتبي عليه‌السلا‌م علا‌ئم و نشانه‌ها، نشانگر اين بود كه دومين فرزند گرانمايه‌ <فاطمه> در راه است و آنگاه پس از شش ماه همانگونه كه پيامبر پيش از آن مژده‌ آمدنش را داده بود، ديده به جهان گشود. ‌ در مورد ولا‌دت حسين عليه‌السلا‌م از امام صادق آورده‌اند كه: روزي همسايگان بانوي باايمان <ام‌ايمن> نزد پيامبر آمدند و گفتند: اي پيامبر خدا! شب گذشته <ام‌ايمن> تا سپيده‌دم بيدار بود و مي‌گريست و همه ما را نيز ناراحت ساخته است. ‌ پيامبر كسي را به خانه‌ او گسيل داشت و او به محضر پيامبر شرفياب شد. آن حضرت به او فرمود: <ام‌ايمن!> خداي چشمانت را نگرياند! همسايگانت به من گزارش كرده‌اند كه تو سراسر شب گذشته را ناراحت و گريان بوده‌اي، چرا؟ ‌ پاسخ داد: اي پيامبر خدا! خوابي سخت و سهمگين ديدم و بخاطر آن تا سپيده‌دم گريه كردم. پيامبر فرمود: خوابت را برايم بازنمي‌گويي؟ بگو كه خدا و پيامبرش به پيام آن داناترند. <ام‌ايمن> گفت: اي پيامبر خدا! بيان آن برايم گران است. ‌ پيامبر فرمود: آنگونه كه تو فكر مي‌كني نيست، روياي خويش را بازگو.‌ آن بانوي باايمان گفت: <ديشب در عالم رويا ديدم كه برخي از اعضاء پيكر مقدس شما در خانه‌ من افتاده است...> ‌ پيامبر فرمود: خواب خوشي رفته‌اي و خواب نيكويي ديده‌اي. پيام خواب تو اين است كه دخت گرانمايه‌ام <فاطمه>، <حسين> را به دنيا خواهد آورد و تو هستي كه او را پرستاري و نگهداري خواهي كرد و <حسين> همان پاره‌اي از وجود من است كه در خانه شما قرار مي‌گيرد. ‌ اين جريان گذشت و پس از مدتي حسين عليه‌السلا‌م از افق‌سراي امامت و رسالت طلوع كرد. <ام‌ايمن> او را در آغوش گرفت و نزد نياي گرانقدرش پيامبر آورد. آن حضرت حسين عليه‌السلا‌م را از او گرفت و فرمود: ‌ <آفرين خدا بر اين كودك نورسيده و بر او كه او را در آغوش فشرده و بسوي من آورده است.> ‌ آنگاه فرمود: ام‌ايمن اين پيام آن روِياي توست. ‌ علا‌وه بر خواب <ام‌ايمن> همسر <عباس>، عموي پيامبر نيز خوابي نظير اين خواب ديده بود و پيامبر گرامي نيز پيشگويي فرموده بود. ‌ لحظات ولا‌دت حسين عليه‌السلا‌م گروهي از بانوان مسلمان، از جمله صفيه، دختر عبدالمطلب و عمه‌ پيامبر و نيز <اسماء بنت عميس> و <ام‌سلمه...> حضور داشتند. پس از طلوع خورشيد جهان افروز وجود حسين عليه‌السلا‌م پيامبر فرمود: عمه! فرزندم را بياور! ‌ صفيه عرض كرد: اي پيامبر خدا! تازه به دنيا آمده است و هنوز آماده نشده است... ‌ پيامبر فرمود: خداوند او را پاك و پاكيزه ساخته است، بياور... ‌ آنگاه فرشته‌ وحي فرود آمد و به آن حضرت پيام خداي را تقديم داشت و خواست كه نام پسر دوم <هارون> را- كه به زبان عبري <شبير> و به زبان عرب <حسين> گفته مي‌شد براي نوزاد مبارك برگزيند. ‌ و از پي آن انبوهي از فرشتگان فرود آمدند و طلوع خورشيد وجود حسين عليه‌السلا‌م را به نياي گرانقدرش تبريك گفتند و در همان ساعت، شهادت پرافتخارش را نيز به پيامبر خدا تسليت عرض كردند. ‌ پيامبر گرامي فرزند دلبند خويش را گرفت، زبان مبارك را در كام او نهاد و او زبان وحي و رسالت را مكيد، به گونه‌اي گوشت بدنش از آن رويش كرد و استخوانهايش استواري و استحكام يافت. و آورده‌اند كه حسين عليه‌السلا‌م نه از مادر شير نوشيد و نه از هيچكس ديگر. علا‌مه <بحرالعلوم> در اين مورد اينگونه سروده است: ‌ لله مرتضع لم يرتضع ابدا ‌ من ثدي انثي و من <طه> مراضعهِ ‌ يعطيه ابهامه آنا فاونهِ... ‌ خداي را! خداي را! كودك شيرخواري كه هرگز از پستان بانويي شير ننوشيد و شيردهنده‌ او به خواست خدا پيامبر خدا بود. ‌ او گاهي انگشت شست و زماني، زبان خويش را در كام آن كودك پرشكوه مي‌نهاد و از اين راه بود كه سازمان وجود او به اوج كمال رسيد. ‌ درست هفتمين روز طلوع دومين اختر تابناك از افق سراي <فاطمه> بود كه پيامبر دستور داد، سر كودك را تراشيدند و به وزن موهاي سرش نقره در راه خدا انفاق گرديد و براي سلا‌متي او و سپاس به بارگاه خدا، قرباني شد.