ویژه سالروز شکست حصر آبادان

به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، عملیات ثامنالائمه (ع) در شرایطی اجرا شد که دشمنان در رسانههای خارجی تبلیغات نامطلوبی بر علیه ایران داشتند ولی این امر موجب نشد تا رزمندگان اسلام و فرماندهان از موضع خود عقب بکشند. از 5 مهر 1360 عملیات ثامنالائمه(ع) را با هدف شکست حصر آبادان آغاز کردند و پس از 48 ساعت توانستند آبادان را از محاصره درآورند.
در این زمینه گفتوگویی با امیرسرتیپ منوچهر کهتری فرمانده عملیات شکست حصر آبادان متولد 14 بهمن 1314 که اکنون در بنیاد تعاون ارتش مشهد فعالیت میکند، داشتیم؛ این گفتوگو را بخوانید.
* فارس: چه زمانی به ارتش وارد شدید و تحت چه آموزشهایی بودید؟
* امیرسرتیپ کهتری: سال 1332 به ارتش وارد شدم و دورههای مقدماتی، عالی، ستاد و هوابرد را در ایران آموزش دیدم.
* فارس: به وضعیت ارتش دوران رژیم طاغوت اشارهای میفرمایید.
* امیرسرتیپ کهتری: فرماندهای ردههای بالا، تامالاختیار بودند؛ آنها از نظر اخلاقی جالب نبودند. یک روز فرمانده نیروی زمینی برای سخنرانی به سرپل ذهاب آمد؛ وسط سخنرانی وی، شهید صیاد شیرازی که آن زمان ستوان یک بود، داخل جلسه آمد، احترام گذاشت. فرمانده نیروی زمینی از وی پرسید «کجا بودی؟» شهید صیادشیرازی پاسخ داد «نماز میخواندم». فرمانده نیروی زمینی فریاد زد «من فرمانده نیروی زمینی آمده ام و سخنرانی میکنم و تو رفتهای نماز میخوانی؟!».
در آن زمان ارتش ایران به طور مطلق در اختیار آمریکاییها بود و فرماندهان ما نیز تابع فرماندهای آْمریکایی بودند؛ تا حدی که آمریکاییها از توپخانه ما بازدید کردند و گفتند «اینها به در نمیخورد بیندازید دور!». جالب آن که در دوران جنگ تحمیلی بنده آن توپخانه را به جبهه بردم و تا آخر جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از آن استفاده کردم.
* فارس: چطور شد که ارتش با انقلاب گره خورد؟
* امیرسرتیپ کهتری: همه دنیا با شاه همراه بودند؛ زمانی که حضرت امام خمینی (ره) وارد ایران شدند، نیروهای ارتش ایشان را با هلیکوپتر به بهشت زهرا (س) بردند؛ حضرت امام (ره) در بهشت زهرا (س) فرمودند «ارتش حامی مردم است؛ مردم حامی خودشان را دوست دارند» همان جا شعار بلند شد که «ارتش فدای ملت؛ ملت برای ارتش».
* از آغاز مأموریت خود در جنگ تحمیلی بگویید.
* امیرسرتیپ کهتری: هنگامی که عراق به ایران حمله کرد، به دستور شهید فلاحی مأموریت پیدا کردم تا به خرمشهر بروم. من با یک گردان پیاده؛ یک گروهان تانک و یک آتش توپخانه از مشهد مقدس به اهواز اوایل مهر 1359 حرکت کردم.
در ایستگاه قطار و در بین راه مردم استقبال زیادی از ما داشتند و این استقبال مردم باعث شد تا مسئولان و ما محکمتر به جبهه اعزام شویم و بهخوبی احساس کردیم که مردم پشتیبان ما هستند و ما هم باید ادای دین کنیم.
زمانی که به اهواز رسیدم به دستور بنیصدر به جای این که ما را به خرمشهر ببرند، ما را به فولیآباد فرستادند؛ پس از استقرار در آنجا مرتباً هواپیماهای عراقی را میدیدیم که برای ما مزاحمت ایجاد میکردند. تا اینکه ما تماس با شهید بهشتی پیدا کردیم و اوضاع را گزارش دادیم که به دستور وی با هلیکوپتر بنده را به ماهشهر منتقل کردند.
در ماهشهر وارد قرارگاه اروند شدیم، زمانی که وارد آنجا شدم مقام معظم رهبری که نماینده در وزارت دفاع بودند را ملاقات کردم. زمانی که ایشان را دیدم این دیدار را به فال نیک گرفتم، ایشان دستورات لازم را به من دادند.
بنده از همانجا با فولیآباد تماس گرفتم تا گردان به دستور مقام معظم رهبری به آبادان بیاید. تقریبا 4 آبان 1359 وارد آبادان شدم. زمانی که وارد آبادان شدم، خرمشهر سقوط کرده بود.
البته سقوط و فتح خرمشهر حماسه بود. اگر در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، دوران دفاع مقدس و زندگی حضرت امام خمینی (ره) را بررسی کنیم میبینیم چقدر شریف است.
در آبادان مستقر بودم که به ما خبر دادند، عراق از بهمنشیر عبور کرد. به همراه تکاوران دریایی نیروها را حرکت دادم و امیر سیاری که اکنون فرمانده نیروی دریایی هستند در آن زمان ستوان بودند؛ تا نزدیکی تاریکی هوا وارد نخلستانها شدیم و دشمن را بیرون کردیم.
در کوی ذوالفقاری ما با همان ذوالفقار حضرت علی (ع)، دشمن را از خاک بیرون راندیم، تعدادی اسیر گرفتم و تعداد قابل توجهی از نیروهای دشمن را به هلاکت رساندیم.
* محاصره آبادان توسط صدام به چه شکلی بود؟
*امیرسرتیپ کهتری: همه میگویند عراق آمده بود تا آبادان را محاصره کند. در حالی که عراق در ابتدا نمیخواست آبادان را محاصره کند بلکه با تبلیغات خارجی و روحیهای که در تصرف خرمشهر پیدا کرده بودند، به نیروهایش گفته بود که بروید و آبادان را اشغال کنید.
صدام میخواست مثل هیتلر عمل کند و حتی به نیروهایش گفته بود سوخت و خواربار با خود نبرید در آبادان همه ملزومات وجود دارد در واقع آنها میخواستند 3 روزه آنجا را بگیرند.
دشمن یکبار هم با 2 گردان تکاور به ما تک زد؛ آنها از سوی بهمنشیر پل زدند و عبور کرد و از آنجایی که خداوند یار ما بود، با تمام قدرت و بیشتر آنها را با نارنجک در ساحل دفن کردیم.
آقای مهندس قروی استاندارد خوزستان بود. وی شاهد است که چه بلایی سر آنها آمد. یک نفر از نیروهای عراقی نتوانستند به آن طرف آب بروند. تا چند روز جنازه عراقیها در کنار نخلها مانده بود و بوی تعفن میداد که ما جنازهها را زیر نخلها جمع کردیم و دفن کردیم. عراق توانست در آن سوی بهمنشیر خطی را برای محاصره آبادان تعیین کند.
* فارس: آبادان چه مدتی در محاصره بود؟
* امیر سرتیپ کهتری: آبادان 11 ماه در محاصره بود. در این 11 ماه عراق خیلی تلاش کرد تا آبادان را تصرف در آورد. حتی فرماندهی که میخواست آبادان را تصرف کند ولی موفق نشد، توسط صدام اعدام شده بود.
این موضوع در کتاب خاطرات بازدید اسرا ثبت شده است. حتی در مقاله که روزنامه نیوز تایم آن را نوشته بود، آمده است «چون عراق نتوانست آبادان را بگیرد، در نتیجه مشخص شد که رژیم [نظام] جمهوری اسلامی ایران سقوط نخواهد کرد».
*فارس: چرا آبادان 11 ماه در محاصره بود؟
*امیرسرتیپ کهتری: در این 11 ماه ارتش، در تمام مناطق مستقر بود و یگانهای سپاه هنوز تشکیل نشده بود ولی به دنبال این بودیم که زمان مناسبی پیش بیاید و دستوری صادر شود. در طول 11 ماه، صدام مرتب به ما تک زد ولی موفق نشد.
* فارس: درخصوص پیام حضرت امام (ره) برای شکست حصر آبادان برای ما بگویید.
*امیرسرتیپ کهتری: امام خمینی (ره) خیلی به شکست حصر آبادان اصرار داشتند؛ اگر آبادان به تصرف رژیم بعثی عراق درمیآمد، اهواز و بندرامام سقوط میکرد. 9 آبان سال 1359 نقطه عطفی در تاریخ جنگ است.
حضرت امام خمینی(ره) طی پیامی فرمودند «حصر آبادان باید شکسته شود» در هیچ عملیاتی «باید» وجود نداشت و استفاده امام خمینی (ره) از این کلمه نشان دهنده، اهمیت شهر آبادان بود.
فرمایش ایشان یک دستور نظامی نبود بلکه یک تکلیف الهی بود؛ بعد از بررسی به این نتیجه رسیدیم که باید تمام تجارب خود را برای موفقیت به کار میبردیم. طرحریزی عملیات ثامنالائمه (ع) را لشکر 77 بر عهده گرفت.
* فارس: با توجه به وضعیت نامناسب داخلی و سیاسی کشور بر اثر ترورها و عملیاتهایی که منافقان و ضدانقلاب انجام میدادند، چه چیزی باعث شد تا نیروهای مسلح با اقتدار بیشتری برای اجرای عملیات شکست حصر آبادان اقدام کنند.
* امیر سرتیپ کهتری: انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و به شهادت رسیدن شهید بهشتی و 72 تن از یارانش، اگر در هر کشوری اتفاق میافتاد، آن کشور را به زانو در میآورد.
مدیریت و نفوذ حضرت امام خمینی (ره) موجب اقتدار مردم شد. زمانی که صدام به ایران حمله کرد امام خمینی (ره) فرمودند «دزدی آمده و یک سنگی انداخته» این خیلی مهم است.
بچهها در جبههها میگفتند ما کاری میکنیم تا حضرت امام خمینی (ره) خوشحال شوند.
قدرت رهبری حضرت امام (ره) و روحانیون به قدری مؤثر بود که رزمندگان در جبههها شبهای عملیات را با خواندن دعا و مناجات سپری کنند و این امر موجب تقویت روحیه آنها میشد.
یک بار در شبکه جام جم مصاحبه داشتم یکی از منافقان تماس گرفت و گفت «چقدر از جنگ بیحاصل صحبت میکنید؟» بدون این که احساساتی شوم در پاسخ گفتم «برادر من! اگر کسی بیاید در منزل تو را بشکند و به ناموس و مال تو تجاوز کند به آن فرد میگویی بفرما یا مقابله میکنی؟»
* فارس: در آغاز جنگ تحمیلی، رسانههای خارجی بازتاب نامطلوبی بر علیه ایران داشتند. آیا انعکاس اخبار نامطلوب در رسانههای خارجی تأثیری در روحیه نیروهای مسلح داشت.
* امیرسرتیپ کهتری: نیروها خود شاهد وضعیت جبههها بودند؛ صدام در آن زمان مرتباً به سربازان ما پیام میداد که خودتان را در آغوش سربازان ما بگذارید، خودتان را به کشتن ندهید و به قتلگاه نیندازید؛ در آن زمان صدام برای سر بنده نیز جایزه تعیین کرده بود.
همه رسانههای خارجی در اختیار و در پشتیبانی صدام بودند ولی سربازان ما اهمیتی به مطالب رسانههای خارجی نمیدادند.
* فارس: خاطرهای از شکست حصر آبادان برای ما بگویید.
* امیرسرتیپ کهتری: در دوره فرماندهی قرارگاه عملیاتی آبادان، در بانک ملی مستقر بودم؛ 2 هواپیما به آن منطقه حمله کرد و در حالی که نیروها را ساماندهی میکردیم، زنگ تلفن به صدا درآمد؛ یکی از نیروها تلفن را جواب داد و به من گفت «احمدآقا میخواهد با شما صحبت کند»؛ نمیدانستم احمد آقا کیست. تلفن را جواب دادم و احمدآقا خمینی گفت «من از بیت امام با شما صحبت میکنم برای من از رویدادهای منطقه تعریف کنید». من هم در پاسخ رویدادها را تعریف کردم و احمدآقا پس از گوش کردن به حرفهای من در خصوص موقعیت منطقه، ادامه داد «اکنون این گزارش را به اطلاع امام خمینی (ره) برسانید» با شنیدن این حرف احمدآقا، خشکم زده بود و باورم نمیشد که با حضرت امام خمینی (ره) صحبت میکنم؛ زمانی که با ایشان صحبت میکردم ایشان مکرراً میفرمودند «فَاللّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ ».
همه باید بدانند که حضرت امام خمینی(ره) از ثانیهها و رویدادهایی جبههها در طول دفاع مقدس اطلاع کافی داشتند.
* فارس: در برخی از مطالب ذکر شده است که طرح اولیه عملیات شکست حصر آبادان در فروردین سال 60 توسط فرماندهان سپاه صورت گرفت. نظر شما چیست؟
* امیرسرتیپ کهتری: من از اول جنگ تحمیلی تا سال 70 در منطقه جنگی حضور داشتیم؛ و قدم به قدم مناطق را پشت سر گذاشتم.
متأسفانه تحریفاتی در بازگویی تاریخ دفاع مقدس صورت گرفته است؛ در برخی مطالب گفته میشود که مردم ایران با چوب و سنگ به مبارزه با دشمن پرداختند و این موجب گمراهی جوانان میشود.
در این مطالب دشمن را ضعیف تلقی میکنند. در حالی که تمام دنیا پشت صدام بود و بمباران بیوقفه، صورت میگرفت.
قدرت دشمن را نباید ضعیف اعلام کنیم، دشمن تجهیزات بسیار زیادی داشت و چندین کشور از صدام حمایت میکردند.
طرح عملیات شکست حصر آبادان بر عهده لشکر 77 بود؛ در قرارگاه اروند به همراه فرماندهان سپاه و ارتش طرحهایی ارائه و مطالعه میشد و آخرین تجدیدنظر مبنی بر این بود که 5 مهر سال 60 عملیات شکست حصر آبادان اجرایی شود.
از آن جایی که لشکر 77 خراسان هسته اصلی طرح عملیاتی بود، این طرح به نام عملیات ثامن الائمه (ع) نامگذاری شد.
نیمه شب 5 مهر این عملیات با رمز «نصر من الله و فتح قریب» آغاز شد؛ در این عملیات با سردار رحیم صفوی همراه بودم.
عملیات در منطقه مثلث شکل بود که رزمندگان باید به مرکز مثلث حمله میکردند و طرحریزی آتش به قدری مشکل بود که با کوچکترین اشتباه نیروهای خودی به کشته میشدند.
ساعت 10 صبح روز 6 مهر با سردار رحیم صفوی سوار نفربر شدیم و به منطقه جنوب رفتیم که عملیات با موفقیت به پایان رسیده بود.
ما ضربات سنگینی به دشمن وارد کردیم به طوری که 90 دستگاه تانک و نفربر زرهی، 100 دستگاه خودرو، 3 هواپیما، یک فروند هلیکوپتر منهدم شد و تیپ 70 زرهی، تیپ 4 گارد مرزی، تیپهای 54 ، 417 ، 430، 502 تیپ 506 پیاده، تیپ 37 زرهی و 100 دستگاه تانک، 40 دستگاه لودر، 60 دستگاه نفربر زرهی، 5 قبضه توپ، 150 دستگاه خودرو و 50 قبضه توپ، به غنیمت گرفتیم.
در این عملیات 4 هزار کشته و 2 هزار و 930 نفر از نیروهای دشمن زخمی شدند.
* فارس: ما در عملیات ثامنالائمه (ع) چند شهید داشتیم؟
* امیرسرتیپ کهتری: حدود 150 شهید در کل منطقه در عملیات ثامنالائمه (ع) داشتیم.
*فارس: وحدت ارتش و سپاه در عملیات ثامنالائمه (ع) چگونه بود؟
* امیرسرتیپ کهتری: وحدت ارتش و سپاه در این عملیات بینظیر بود و اگر بین ارتش و سپاه کوچکترین اختلافی بود، ما نمیتوانستیم موفق شویم. ارتش و سپاه مثل یک روح در دو بدن در عملیاتهای دفاع مقدس که مشترک بودند.این عملیات اولین عملیات مشترک بود که بین سپاه و ارتش اجرا میشد. سپاه با 25 گردان در این عملیات حضور یافت.
*فارس: فرماندهان چه نقشی در هدایت نیروها داشتند و در مواقع حساس چه تدابیری میاندیشیدند.
*امیرسرتیپ کهتری: فرماندهان نیروی مسلح در طول دفاع مقدس، همپای سربازان بودند. درحالی که در دوره رژیم طاغوت فرماندهان ارتش، جدا از سربازان، میخوردند و جدای از آنها زندگی میکردند.
* فارس: خاطرهای از شهید فلاحی دارید؟
* امیرسرتیپ کهتری: بعد از آزادی آبادان، شهید فلاحی به من گفت 3 شب می گذرد که نخوابیدهام گفتم « چرا؟» پاسخ داد «شب اول در فکر این بودم که اگر پیروز نشویم چه میشود و نخوابیدم». توجه داشته باشید پیروز شدن در این عملیات تبعات بسیار زیادی برای ما داشت. حرف امام(ره) زمین مانده بود. علاوه بر این ما یک سوژه شدید تبلیغاتی در اختیار دشمن گذاشته بودیم و هم چنین آبادان هم در اشغال دشمن مانده بود. شهید فلاحی ادامه داد «شب دوم را از خوشحالی انجام عملیات نخوابیدم و در شب سوم از شوق گفتن خبر پیروزی به حضرت امام خمینی(ره) و دیدن خنده شوق ایشان خوابم نبرد».
* فارس: جنگ تحمیلی را برای ما در چند کلامی توصیف کنید.
* امیرسرتیپ کهتری: جنگ تحمیلی برای همه جوانان، مسئولان و همه اقشار جامعه بزرگترین درس است. ما در محاصره اقتصادی بودیم و امکانات نداشتیم ولی چون مسیر ما مسیر حق بود ما توانستیم پیروز شویم. در گوشه هر کوهی، زیر هر تونلی نوشته شده است «شما پیروزید».
ای کاش سلسله برنامههایی در صدا و سیما برای معرفی همه ابعاد دفاع مقدس پخش میشد تا همه بدانند در 8 سال چه گذشت که اگر اینگونه شود همه قدر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را خواهند دانست.
* فارس: در طول دفاع مقدس عراقیها جنایات زیادی بر علیه مردم داشتند؛ شما به گوشه کوچکی از این جنایات میپردازید.
* امیرسرتیپ کهتری: جنایات صدام در تمام لحظات جنگ مشاهده میشد؛ در جاده آبادان ـ اهواز عراقیها یک اتوبوس را به اشغال خود درآورده بودند. عروس و دامادی سوار اتوبوس بودند؛ افسران عراقی میخواستند عروس را با خود ببرند.
عروس خیلی فریاد میزد و میگفت باید داماد هم با من بیاید، عروس به قدری فریاد زد که آنها مجبور شدند داماد را به همراه عروس ببرند. این جنایت عراقیها را به ما خبر دادند و ما از مسیری خود را به آنها رساندیم و آنها را آزاد کردیم.
ما در جاده خرمشهر به جایی رسیدیم که یکی دیگر از جنایات صدام را دیدیم؛ این طور بود که فردی مغازه کفش فروشی داشت، کفشها را به ماشین خاور بار زده بودند تا از منطقه جنگی خارج شود، این خانواده به محاصره عراقیها در آمده بودند.
ما با جنازه این تو نفر روبرو شدیم و از شواهد اینگونه بر میآمد که عراقیها این زن و شوهر را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند و آنها را تیرباران کرده بودند.
* فارس: وضعیت داخلی و حضور منافقان در کشور و نقش آنها در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را شرح دهید.
* امیرسرتیپ کهتری: منافقان، خائنترین مردم هستند. زمانی که ما در عملیات ثامنالائمه (ع) در منطقه ذوالفقاریه حرکت کردیم، منافقان خانههای پشت ذوالفقاریه را اشغال کرده بودند و از آنجا به ما تیراندازی میکردند.
آنها حتی سوار موتور میشدند و جلو تانکها حرکت میکردند و در تمام مناطق تانکهای عراقی را هدایت میکردند. روی هم رفته میتوان گفت تمام جنگ تحمیلی یک طرف و حضور منافقان در عملیات مرصاد هم یک طرف.
* فارس: نظر شما در خصوص تهدیدات قدرتهای جهانی علیه ایران چیست؟
* امیرسرتیپ کهتری: همه این تهدیدات حرف است؛ آمریکا حتی جرأت نمیکند به نقشه ایران نگاه کند. مگر آمریکا در طول انقلاب، جنگ تحمیلی کم به ما حمله کرد؛ در خاطر همه مانده است که آمریکا در حمله به طبس، پودر شد. همه اینها خواست خداوند بود.
ما کشوری مستقل و قدرتمند هستیم و اکنون هیچ کس تاب ایستادگی در مقابل نیروهای مسلح ما را ندارد.
*فارس: نظر شما در خصوص 8 سال دفاع و 30 سال پایداری ایران چیست؟
*امیرسرتیپ کهتری: اگر مردم میخواهند بدانند ما در طول 30 سال چه کار کردیم به وضعیت کنونی مردم عراق نگاه کنند. در طول 200 سال گذشته در تمام جنگها بخشی از سرزمین ما به تصرف دشمن در آمد در حالی که در جنگ تحمیلی حتی عراق علیه ایران یک وجب از خاک ما به دست دشمن نیفتاد.